lمهتا جونlمهتا جون، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

مهتا دختری بی همتا

نوروز 93

نوروز 93 هم از راه رسید و ما چهارمین سال رو با مهتا در کنار سفره هفت سین تحویل کردیم . به امید اینکه خدای مهربون بهترین احوال رو در سال جدید برامون رقم بزنه . امسال با دخترکم تخم مرغ رنگ کردیم و چقدر مهتا برای چیدن سفره هفت سین ذوق داشت و خوشحالی میکرد واقعا درسته که میگن عید برای بچه هاست . به خاطر خوشحالی اون بود که ما هم شاد بودیم .... همش میپرسید : کی عید میاد ؟ الان سال جدیده ؟ و به اشتباه میگفت سال 93 میره سال 92 میاد بعد از تحویل سال دخترکم رفت بیرون از در خونه و  در زد و همراه با شیرینی وارد شد تا مثل همیشه با وارد شدنش به خونه برامون برکت و  شادی و شیرینی بیاره .....           &n...
12 فروردين 1393

روزهای اسفند و خونه تکونی ...

و دوباره اسفند ماه رسید ... ماهی که من و بابایی خیلی دوستش داریم ...کلا حال و هوای قبل عید رو بیشتر دوست داریم .... مثل همیشه شروع به خونه تکونی کردیم . اول از کجا شروع کردیم ؟ اهان اتاق مهتا خانومی .... یک روز صبح که مهتا مهد بود همه اسباب بازی ها و  وسایل اتاقش رو آوردم چیدم توی تخت و بقیه رو هم که اضافی بود دور از چشم مهتا گذاشتم توی راهرو تا منتقل کنیم بیرون . واما سر ظهر که مشغول کار بودم مهتا از راه رسید و با خوشحالی تمام رفت سراغ عروسکهایی که تا به حال از دستش دور بودن ... از شلوغی اتاق به نفع خودش استفاده کرد . اینجا دخملی توی شلوغی داره بازی میکنه :      بقیه در ادامه مطلب اینجا بابایی داره شی...
29 اسفند 1392

مدت زمانی که نبودیم ...

توی این مدت  اول اینکه زیاد حوصله نوشتن نداشتم ....دوم اینکه تو بهمن ماه یک اتفاق نا خوشایند افتاد و مادر بزرگ بابا یاسر فوت کردن و ما در گیر مراسم ایشون بودیم و مدام در رفت و آمد بین تهران و کرج بودیم .... و سوم اینکه تو اسفند ماه نتمون قطع شد اگر بخوام از روزمرگی های مهتا جونی بگم این بود که جشن یلدا رو توی مهد برگزار کردن و ننه سرما اومد و براشون برنامه اجرا کرد و مهتا حسااابی خوشش اومده بود . این کارت یلدا که همراه با یه بسته آجیل به بچه ها دادن               متن داخل کارت: دیگه اینکه توی این مدت یه عکاس حرفه ای توی مهد از بچه ها باتم برفی و زمس...
24 اسفند 1392
1