و دوباره اسفند ماه رسید ... ماهی که من و بابایی خیلی دوستش داریم ...کلا حال و هوای قبل عید رو بیشتر دوست داریم .... مثل همیشه شروع به خونه تکونی کردیم . اول از کجا شروع کردیم ؟ اهان اتاق مهتا خانومی .... یک روز صبح که مهتا مهد بود همه اسباب بازی ها و وسایل اتاقش رو آوردم چیدم توی تخت و بقیه رو هم که اضافی بود دور از چشم مهتا گذاشتم توی راهرو تا منتقل کنیم بیرون . واما سر ظهر که مشغول کار بودم مهتا از راه رسید و با خوشحالی تمام رفت سراغ عروسکهایی که تا به حال از دستش دور بودن ... از شلوغی اتاق به نفع خودش استفاده کرد . اینجا دخملی توی شلوغی داره بازی میکنه : بقیه در ادامه مطلب اینجا بابایی داره شی...